معراج آیات

قرآن، معجزه ی آخرین پیامیر مرسل...

معراج آیات

قرآن، معجزه ی آخرین پیامیر مرسل...

معراج آیات

این جا فضایی است که می خواهد آیات قرآن، کتاب آخرین پیامبر مرسل، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در فضای صفر و یک منتشر کند...
تا شاید تفکر ما در آیات الهی کمی بیشتر از پیش باشد
ان شالله

إنّا نحنُ نزّلنا الذّکر و إنّا لها لَحافِظوُن...

بایگانی
نگارنده

۷ مطلب با موضوع «روانشناسی و قرآن» ثبت شده است

در طی رشد اندیشه اسلامی و دگرگونی در دانش مسلمانان، ما مواجه با تحول در تفسیر و نو به نو شدن فهم مفسران از آیات قرآن هستیم.

هر چند پیدایش تفسیر در آغاز با کاوش در واژگان قرآن شکل گرفت، اما هر چه می گذشت، نگاه مسلمانان به قرآن به لحاظ کمی و کیفی گسترش می یافت و فهم مسلمانان با نقادی بیشتر انجام می گرفت.


یکی از آیاتی که در دوره های مختلف مورد توجه مسلمانان بوده و دگرگونی و حتی نزاع هایِ تفسیریِ فراوانی درباره آن انجام گرفته و با نگاه های متفاوت اجتماعی همراه بوده، تفسیر آیه 34 نساء مخصوصاً قسمت قوّامیت این آیه است.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا

مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى‏کنند. پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان‏] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ مى‏کنند. و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید [نخست‏] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه‏ ها از ایشان دورى کنید و [اگر تأثیر نکرد] آنان را بزنید پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهى [براى سرزنش‏] مجویید، که خدا والاى بزرگ است.

در این آیة سه فراز مستقل دارد، به گونه ای با هم مرتبط هستند و ما در این مقاله به بررسی فراز اول این آیه می پردازیم:

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ

فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ

وَ اللاَّتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً

بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ، به معنای تصویر برتری عده ای از افراد جامعه بر افراد دیگر آمده و نه الزاماً زنان. و شاهد بر مسئله این است که نگفته است، بما فَضَّلَ اللَّهُ الرجال علی النسا، و نیز پاسخ قرآن به عده ای است که خواهان مساوات بودند

نکات فراز نخست آیه:

1- کلمه قَوَّامُونَ، از ماده قَوَمَ، و قیام گرفته شده و قواّم، در لغت به کسی گفته می‌ شود که به پا ایستاده و کارها را به خوبی و مصلحت انجام می دهد. [1]

قیّم، و قَیّام و قوّام، برای صیغه مبالغه و از باب تکثیر آمده، و به کسی گفته می شود که بسیار تدبیر می کند.

در مفردات راغب به دو شیوه معنا شده، یا قیام با تسخیر، یا قیام با اختیار.

منظور از قیام با تسخیر، احاطه، و بکارگیری است. اما قیام با اختیار، بهره گیری با پذیرش مسئولیت نگهداری و رعایت مصالح است. (المراعاة للشئ و الحفظ له) و نمونه های اختیاری قیام در قرآن فراوان است.

یکی از نمونه های آن همین آیه است و نمونه دیگر، قیام به لیل (زمر/9)، شب زنده داری، ذکر برخاسته و نشسته «قیامی و قعودی» (آل عمران/191) است. [2]

لذا گفته شده، به معنای، نظارت و پیگیری و مراقبت زیاد است. برخی به معنای اعمال قدرت گرفته اند. بعضی ‌ها گفته‌اند: مجموع اینها یعنی مدیریت – بعضی دیگر به معنای نگهبانی و مواظبت گرفته‌ اند و بعضی هم به معنای مجری و اجرا کننده قانون، مانند قوامون به قسط. (مائده/8)

2- نکته دیگر جمله: بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ، است که به معنای تصویر برتری عده ای از افراد جامعه بر افراد دیگر آمده و نه الزاماً زنان. و شاهد بر مسئله این است که نگفته است، بما فَضَّلَ اللَّهُ الرجال علی النسا، و نیز پاسخ قرآن به عده ای است که خواهان مساوات بودند.

از سوی دیگر، عده ای این آیه را دلیل بر فضلیت ذاتی مردان بر زنان گرفته اند. در حالی که این آیه، مسئله فضیلت برخی بر برخی دیگر را مطرح می کند، نه فضیلت مردان بر زنان.

آیه دلالت دارد که به دلایلی مردها در خانه حق اعمال مدیریت  دارند. زیرا هر گروه و جامعه و جمعیت و نهاد و کانونی باید مدیری داشته باشد که کارها را نظم دهد و هماهنگ کند و در صورت بروز اختلاف نظر تصمیم بگیرد.

خانواده از همین نهادهای اجتماعی است که اصل آن با صفا و صمیمیت و توافق کارها را اداره می‌کند. اما اگر در جایی اختلاف نظر و سلیقه پدید آمد، که نمی توان برای هر مسئله ای به دادگاه و محام مراجعه کرد. 


اگر خانواده، هماهنگ ‌کننده‌ای نداشته باشد، یا زن و مرد در ادارة امور آن برابر باشند، ناچار باید برای حل اختلاف خود در هر موقع به دیگری و یا دادگاه رجوع کنند و این برخلاف اصل سهولت، آرامش، تحفظ و رازداری است.

قرآن فصل خصومت کرده و برای تثبیت خانواده و رعایت مصلحت این نهاد، مسئولیت را به مرد داده است و این مسئولیت، امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی ‌شود.

3- مفهوم واگذاری مدیریت به مردان به این معنا نیست که زنان از شرایط انجام مدیریت برخوردار نیستند، چون در قرآن با تعبیر‌«بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» آمده است، در میان زنان گاه، زنانی با توانایی های بیشتر از مردان یافت می‌شود، لذا با واژه بعض آمده است. [3]

قوامیت رجال، یعنی نوع رجال، نه همه مردان (یعنی همسر آن زن) و از این رو می تواند در مواردی برعکس باشد، و زنی برمردی قوامیت داشته باشد، به گونه ای که او اداره خانه را به عهده می گیرد، مرد بیمار است، کار نمی کند، معیشت به عهده زن یا طرفین است

نتیجه گیری از این فراز از آیه:

1- قوامون به معنای حق مدیریت است و این حق به دلیل برتری های نوعی افرادی بر افراد دیگر و از آن جمله توانایی های انجام کارهای سنگین در مردان و پذیرش معیشت خانواده است. و به معنای تدبیر و مدیریت  و پا خواستن و ایستادگی کردن و تلاش و کوشش داشتن مرد است، چون لازمة قیام اهتمام است.

2- قوامیت رجال، یعنی نوع رجال، نه همه مردان (یعنی همسر آن زن) و از این رو می تواند در مواردی برعکس باشد، و زنی برمردی قوامیت داشته باشد، به گونه ای که او اداره خانه را به عهده می گیرد، مرد بیمار است، کار نمی کند، معیشت به عهده زن یا طرفین است.

3- این آیه در پاسخ به خواسته‌ای از زنان نازل شده که می‌گفته‌اند: «لَقینا إستوینا مَعَ الرجال فِی المِیراثِ و شَرَکناهُم فِی الغَزوَة» [4] ما را با مردان همسان از مسئولیت و مدیریت و ارث بگیرید و ما هم بتوانیم در جنگ ها مانند مردان شرکت کنیم.

قرآن پاسخ می ‌دهد: مردان مسئولیت در کارهای سنگین و خانواده را دارند، و اگر در ارث دو برابر زنان ارث می برند، چون مهریه و مخارج زندگی به عهده آنان است؛ و لذا نمی ‌خواهد بگوید همه مردان برتری بر همه زنان داده شده، گویی می‌خواهد حکم اغلبیت را بیان کند. این برتری هم جنبه عقلی و علمی و مرتبه کمالات ندارد، بلکه به لحاظ ساختار بدنی و موقعیت اجتماعی است.

4- واژه «بِما أَنْفَقُوا» به صیغة ماضی آمده تا اشاره به یکی از علل قوامیت یعنی لزوم تأمین نفقه زن کند؛ چون از پیش چنین روشی بوده که مردها اداره زندگی و نفقه خانه و همسر را به عهده می‌گرفتند و لذا تعبیر «بِما أَنْفَقُواِ من اموالهم» با لفظ ماضی آمده و استفاده می‌شود که قوامیت و انفاق، ناظر به واقعیت اجتماعی و اغلبیت روشی جامعه و از باب حجت خطابی، یعنی ناظر به ذهنیت غالب بشر بیان شده است.

 

پی نوشت ها:

[1]- ابن عاشور، ج 5/38.

[2]. مفردات الفاظ القرآن، ص690، تحقیق داودی .

[3]- مغنیه، تفسیر الکاشف، ج 2/315الی 316.

[4]. فی الدر المنثور 2: 153- همچنین: ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 5/38.

فرآوری: زهرا اجلال

  • حسین سعادتی

پوست، حساس ترین قسمت بدن

دانشمندان علوم تشریح بدن انسان، دریافته اند که سطوح اولیه پوست انسان از نظر احساس درد، حساس ترین نقاط بدن انسان هستند؛ زیرا سلول های عصبی فراوانی در این قسمت ها وجود دارد.

خداوند متعال در آیه 56 سوره مبارکه نساء، آنجا که درباره کافران و عذاب آن ها در روز قیامت سخن گفته، چنین می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا» «به زودى کسانى را که به آیات ما کفر ورزیده‏اند، در آتشى [سوزان‏] درآوریم که هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهاىِ دیگرى بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند. آرى، خداوند تواناى حکیم است.»

این آیه به مناطق احساس درد و چشیدن عذاب، یعنی پوست ها اشاره کرده است. آری، اگر پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) در آن زمان، امّی و بی سواد بوده پس چه کسی این مطالب دقیق علمی را به ما آموخته است؟

 

اشک ها سرازیر می شوند

دانشمندان علوم تشریح، درباره چشم و اشک معتقدند مجرای اشک در نزدیکی چشم قرار دارد و همواره به ترشح اشک مشغول است و اشک ها را به چشم می ریزد تا چشم خشک نشود؛ اما اگر انسان به حالات احساسی معینی که نتیجه غم و اندوه شدید و یا خوشحالی فراوان باشد برسد، غده های اشکی موجود در انتهای مجرای اشک، بیش از حد معمول ترشح کرده و اشک از چشم سرازیر می شود. پس اشک ها در واقع آب های سرازیر شده افزون به مقدار لازم چشم اند که همواره ا مجاری اشک جاری اند.

شگفت انگیزتر از این داستان، آن است که قرآن در زمانی نازل شده است که سریع ترین وسیله نقلیه، اسب ها یا شترها و یا پرندگانی برای ارسال نامه بودند ولی درباره سرعت انتقال تخت بلقیس به گونه ای سخن می گوید که فراتر از تصور بشر آن روزگار است

قرآن کریم اشک ها را با سرازیر شدن آن ها توصیف می کند و در آیه 83 سوره مبارکه مائده چنین می فرماید: «وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ» «و چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مى ‏بینى بر اثر آن حقیقتى که شناخته ‏اند، اشک از چشمهایشان سرازیر مى ‏شود. مى‏ گویند: پروردگارا، ما ایمان آورده‏ ایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.»

آری تعبیر «تفیض من الدّمع» تعبیر دقیقی است که اتفاقی بیان نشده است، بلکه تعبیری است که کسی آن را به کار برده است که خالق بشر و اشک های اوست.

 

آنچه را شما نمی دانید نزدیک است

خداوند متعال در آیه 40 و 41 سوره یس، به وسایل نقلیه اشاره دارد که در زمان گذشته وجود نداشته اند ولی در آینده اختراع خواهند شد.

خداوند در این آیات چنین می فرماید: «

لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»

«نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى جوید، و هر کدام در سپهرى شناورند.

و نشانه‏اى [دیگر] براى آنان اینکه: ما نیاکانشان را در کشتىِ انباشته، سوار کردیم.»

همچنین در آیه 8 سوره نحل می فرماید: «وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَیَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» «و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجمّلى [باشد]، و آنچه را نمى‏دانید مى ‏آفریند.»

آری قرآن در حقیقت تنها برای عصرهای گذشته و یا خاص عصر و دوره ما نیست بلکه برای مردم تمام دوره و عصرهاست، اما اهل علم با بررسی آن می فهمند که قرآن برای همه زمان ها و گذشته و حال و آینده مخاطب دارد.

سوالی مطرح می شود که چرا قرآن درباره حوادثی سخن می گوید که هزاران سال پیش اتفاق افتاده اند مانند انتقال تخت ملکه سباء یعنی «بلقیس» از یمن به فلسطین که با سرعت نور اتفاق افتاده است؟

قرآن کریم در آیاتی از سوره نمل، درباره کسی که توانست آن تخت بزرگ را با آن سرعت خارق العاده از یمن به فلسطین منتقل کند می گوید که او شخصی بود صاحب بخشی از علم کتاب. گویا قرآن می خواهد به ما بگوید که آن شخص نه پیامبر بود و نه از فرشتگان و نه از جنیّان، بلکه کار او نتیجه دانش درستی بود که از کتاب گرفته بود.

امّا آیات 38 تا 40 سوره نمل درباره انتقال تخت بلقیس از یمن به فلسطین چنین می فرماید: «قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»

«[سپس‏] گفت: «اى سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را- پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند- براى من مى ‏آورد؟

عفریتى از جنّ گفت: «من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو مى‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»

قرآن می خواهد به ما بگوید که آن شخص نه پیامبر بود و نه از فرشتگان و نه از جنیّان، بلکه کار او نتیجه دانش درستی بود که از کتاب گرفته بود

کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى‏] بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى‏ آورم.» پس چون [سلیمان‏] آن [تخت‏] را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى‏ کنم. و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس مى‏گزارد، و هر کس ناسپاسى کند، بى‏گمان پروردگارم بى‏نیاز و کریم است.»

آیه 39، قدرت فوق العاده گروهی از جنیان  را در حرکت و جا به جایی اجسام به ما بازگو می کند. اما آن شخصی که علمی از کتاب نزدش بود در انجام این کار پیشرفته تر و تواناتر بود.

در کتب تفسیر آمده است که او «آصف ابن برخیا» وزیر حضرت سلیمان (علیه السلام) بود که توانست با سرعت نور، تخت با عظمت آن ملکه را از یمن به فلسطین بیاورد. اما شگفت انگیزتر از این داستان، آن است که قرآن در زمانی نازل شده است که سریع ترین وسیله نقلیه، اسب ها یا شترها و یا پرندگانی برای ارسال نامه بودند ولی درباره سرعت انتقال تخت بلقیس به گونه ای سخن می گوید که فراتر از تصور بشر آن روزگار است.

امروزه بشر توانسته است که تصاویر و عکس اشیاء را با سرعت نور جا به جا کند اما خود اجسام را نتوانسته و دانشمندان در پی اختراع وسیله ای هستند که بتواند با سرعت نور، اجسام را جا به جا کند؛ اگر انسان بتواند چنین وسیله ای بسازد، امکان مسافرت به فضا و آسمان نیز برایش فراهم می شود و آفاق جدیدی در آسمان ها برایش کشف خواهد شد.

قرآن کریم نیز در آیه 53 سوره فصلت مژده چنین زمانی را داده است «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» «به زودى نشانه‏هاى خود را در افقها [ى گوناگون‏] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟»

فرآوری: زهرا اجلال

  • حسین سعادتی

زمینه ‌های بروز مثبت ‌اندیشی

1. ایمان

اگر انسان همواره خدا را ناظر بر افکار و اعمال خود بداند و آگاه باشد که به عنوان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی زمین است، در می‌ یابد که شایستگی کسب نعمت‌ ها و موهبت‌ های فراوانی را دارد.

فضایل و کمالات اخلاقی زمانی از پشتوانه قابل اعتمادی برخوردار می‌ شود که تکیه بر ایمان به خدا و کلمه توحید داشته باشد و تنها ایمان به خداست که می‌ تواند در تار و پود وجود انسان نفوذ کند و تمامی وجود انسان را تحت تسلط خود گیرد.

خداوند در آیات قرآن وعده می‌ دهد که ایمان ‌آورندگان را یاری می‌ نماید: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ»؛ «آگاه باشید که یارى خدا نزدیک است.» (بقره/214) و گاه به فرشتگان خود فرمان می ‌دهد که مۆمنان را یاری کنند: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ* نَحْنُ أَوْلِیَاوُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ»؛ «در حقیقت، کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند:] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید.*در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم، و هر چه دلهایتان بخواهد در [بهشت‏] براى شماست، و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت.» (فصلت/30 و 31)

نکته مهم دیگر این است که توکل به خدا موجب آرامش درونی فرد می‌گردد:

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «همان کسانى که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد.» (رعد/28)

با آرامش درونی می‌ توان حوادث و رخدادها را به گونه‌ای مثبت تعبیر کرد. در حقیقت باید گفت ایمان دری به سوی موفقیت و کامیابی است.

انسانی که از ابتدا با الگوی رفتاری منفی رشد کرده، مسلّماً به راحتی نمی ‌تواند به تفکر مثبت دست یابد. برای مثبت‌ اندیشی نیاز است که باورهای فرد اصلاح شود. لازم است از تفکر «نمی ‌توانم»، «لیاقت ندارم» به سمت تفکر «من می ‌توانم»، « من ارزشش را دارم» برود. همچنین قرار گرفتن در امواج منفی دیگران و همنشینی با کسانی که بیش از اندازه زبان به شکوه می‌ گشایند فرد را به سوی منفی ‌بافی و بدبینی سوق می ‌دهد

2. فرهنگ اجتماعی و خانوادگی

یکی از زمینه ‌هایی که در سوق دادن تفکر انسان به سوی نگرش مثبت یا منفی نقش مهمی دارد، فرهنگ خانواده و اجتماع است.

حقیقت این است که از اوان کودکی، تربیت، اخلاق، رفتار و باورهای والدین، معلمان و اطرافیان در شکل‌ گیری شخصیت انسان نقش بسیار مهمی دارد. خداوند در آیات قرآن والدین را به تربیت صحیح فرزندان و مراقبت از آنان فرمان داده است:

«یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ ... »؛ «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى‏کند: ... ». (نساء/11)

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا ... »؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید ... » (تحریم/6)

«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»؛ «و بازداشتشان نمایید که آنها مسئولند.» (صافات/24)

القائاتی که به انسان می‌ شود، چه مثبت و چه منفی، همه در ذهن او اثر می‌ گذارد؛ جملاتی مانند تو در ریاضی ضعیف هستی، اگر تلاش کنی به هدفت می ‌رسی، خدا به درآمد تو برکت می ‌دهد و ... جملاتی هستند که در سالیان رشد، باورهای آدمی را می ‌سازند.

انسانی که از ابتدا با الگوی رفتاری منفی رشد کرده، مسلّماً به راحتی نمی ‌تواند به تفکر مثبت دست یابد. برای مثبت‌ اندیشی نیاز است که باورهای فرد اصلاح شود. لازم است از تفکر «نمی ‌توانم»، «لیاقت ندارم» به سمت تفکر «من می ‌توانم»، « من ارزشش را دارم» برود. همچنین قرار گرفتن در امواج منفی دیگران و همنشینی با کسانی که بیش از اندازه زبان به شکوه می‌ گشایند فرد را به سوی منفی ‌بافی و بدبینی سوق می ‌دهد.


3. تلاش

تلاش و کوشش از عوامل بسیار مۆثر در بروز مثبت ‌اندیشی است. خداوند انسان‌ های تلاشگر را دوست دارد و وعده می ‌دهد که به اندازه تلاششان به آن‌ ها جزا داده خواهد شد:

«لِتُجْزَى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى‏»؛ «تا هر کسى به [موجب‏] آنچه مى‏کوشد جزا یابد.» (طه/16)

همچنین قرآن از این تلاش انسان قدردانی می‌ نماید: «وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا»؛ «و کوشش شما مقبول افتاده است.» (انسان/22)

در حقیقت مثبت‌ اندیشی زمانی مۆثر است که با عمل همراه باشد. چه بسا افرادی که اندیشه ‌های مثبت دارند، اما چون دست به عمل نمی‌ زنند، مثبت‌ اندیشی آن ‌ها ثمر نمی ‌دهد. اگر فرد ایمان داشته باشد که خداوند قادر، نیروهای عظیمی را در وجود او به ودیعه نهاده است، مسلّماً با جدیت و انرژی بیشتر برای کسب آن‌ ها تلاش می‌ کند.

تلاش و کوشش بی ‌تردید با دشواری ‌هایی نیز هموار است، اما خدا وعده می ‌دهد که بعد از این دشواری ‌ها آسانی در پیش است و از سوی دیگر هر کس را به اندازه توانایی اش تکلیف می ‌فرماید: «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا»؛ «خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمى‏کند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‏کند.» (طلاق/7)

4. اراده

تفکر مثبت در صورتی نتیجه می ‌دهد که انسان بخواهد با اراده باورهای غلط ذهنی، خود را تغییر داده و تحولات اساسی در مسیر زندگی ایجاد کند. خداوند در قرآن می‌فرماید:

« ... إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ... »؛ « ... در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند ...» (رعد/11)

در حقیقت مثبت‌ اندیشی زمانی مۆثر است که با عمل همراه باشد. چه بسا افرادی که اندیشه ‌های مثبت دارند، اما چون دست به عمل نمی‌ زنند، مثبت‌ اندیشی آن ‌ها ثمر نمی ‌دهد. اگر فرد ایمان داشته باشد که خداوند قادر، نیروهای عظیمی را در وجود او به ودیعه نهاده است، مسلّماً با جدیت و انرژی بیشتر برای کسب آن‌ ها تلاش می‌ کند

این وعده الهی است که انسان با قدرت اراده، حتی قادر است سرنوشت قومی را تغییر دهد. پس خداوند از آدمی می ‌خواهد از مواهبی که او در وجودش به ودیعه نهاده است، به نحو احسن استفاده کند.

از سوی دیگر اراده قوی به دنبال ایمان قوی به وجود می ‌آید. انسان در سایه ایمان محکم می‌تواند ادراکات خود، جهان بیرون و درون را در جهت صحیح هدایت کند و به این وسیله تحول اساسی در زندگی خود و دیگران ایجاد کند.

در حقیقت تفاوت میان انسان مثبت ‌اندیش و منفی‌ نگر در نیروی اراده آن‌ هاست. باید دانست که این تصمیم ‌های انسان است که سرنوشت او را رقم می ‌زند.

آدمی باید به یاد داشته باشد، تصمیمی که به آن مقید و پایبند باشد، نیرویی است که زندگی او را دگرگون می‌ سازد. اراده پیروزی، اراده تغییر مسیر زندگی و مسلط بودن به آن، تنها هنگامی ایجاد می‌ شود که انسان تصمیم بگیرد و باور کند که هیچ مشکل و مانعی نمی ‌تواند او را بازدارد.

 

نتیجه

انسان برای خوب زندگی کردن نیازمند ابزاری است و یکی از مهم‌ترین این ابزار، داشتن تفکری مثبت به زندگی، آینده و حتی دیگران است.

مثبت ‌اندیشی امری ذاتی نیست بلکه هر کس با ایجاد زمینه‌ های آن در وجود خویش می ‌تواند به مراتب مختلفی از آن دست یابد.

ایمان، فرهنگ اجتماعی و خانوادگی، تلاش و اراده از مهم‌ترین زمینه ‌های ایجاد تفکر مثبت در انسان می‌ باشند.

فرآوری: زینب مجلسی راد

  • حسین سعادتی

از قرآن و احادیث استفاده می شود که مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان در این انتقال رو به کمال است، یعنی از این حرکت و انتقال نقص و ضرری به او نمی رسد، و چیزی از او کاسته نمی گردد، بلکه در این حرکت و انتقال مرتباً تکامل و ترقی پیدا می کند.

قرآن می فرماید: «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است بشتابید.

پس همانطور که طفل در شکم مادر است و ما نمی ‌توانیم حقیقت دنیا را به او تفهیم کنیم و بدو گفت که خورشید، ماه، ستارگان، کهکشان ها، کوه های سر به فلک کشیده، چشمه سارها و لاله ‌های رنگارنگ همه زیبا هستند، فهماندن حقیقت آخرت و بهشت و جهنم نیز برای ما انسانها میسر نیست.

تنها یک دورنمایی از آن را می‌توان تصور کرد، زیرا حقیقت آخرت، چیز شگفتی است. نه خورشیدش چون خورشید این دنیاست نه فضایش به فضای دنیا می ماند. نه غذا و آبش هیچکدام با این دنیا قابل تشبیه نیست، بلکه آنجا حیات جاویدان است.

 

همه چیز عالم اجلی دارد!

- «مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى؛ [ما] آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معین نیافریدیم ...» (احقاف/3)

در بسیاری از آیات بیان شده است که هر چه در این جهان هست اجلی دارد.

اجل یعنی مدت معین؛ و درباره ی انسان، یعنی مدت مقرر شده برای زندگی او. از این رو به مرگ اجل می گویند که بر دو قسم است:اجل معلق و مبهم.

این که در روایات فراوانی آمده است که انفاق یا صله ی رحم عمر را طولانی و بلاها را برطرف می کند بدین معناست که اجل معلق را مانع می شود

اجل مسمی و حتمی، که در نزد خدا معین است و عبارت است از پایان استعداد جسم برای بقا؛ اما اجل معلق مشروط به چیزی است که اگر آن چیز تحقق یابد، اجل در آن زمان فرا می رسد.

قرآن در این باره می فرماید: ایمان به دعوت انبیاء و عمل به برنامه های آن ها جلوی اجل معلق را می گیرد و سبب ادامه یافتن زندگی انسان تا اجل مسمی می شود. [ابراهیم/10]


آنچه که اجل معلّق را، دور می ‌کند:

1ـ ترک گناه

ـ امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید:

مردم بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل (طبیعی) خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش در می‌گذرند. [میزان الحکمه، ج1]

2ـ صدقه

ـ امـام عـلی (علیه السّلام) می ‌فـرمایند:

با صـدقه دادن، عـمـرها طـولانی می ‌شود. [همان، باب أجل]

3ـ صله‌ی ارحام

امام رضا (علیه السّلام) می ‌فرمایند:

ما برای زیاد شدن عمر، وسیله‌ای جز صله‌ی ارحام نمی ‌شناسیم. چه بسا مردی که 3 سال از عمرش باقی مانده، امّا به خاطر صله‌ی رحم، خداوند آن باقی مانده را سی سال اضافه می ‌کند. (یعنی 33سال)

و خداوند آنچه را که می‌ خواهد انجام می ‌دهد و کسی که از عمرش 33 سال باقی مانده است و به واسطه‌ی قطع رحم خداوند سی سال از عمرش بر می ‌دارد و آن را به 3 سال کاهش می ‌دهد. [اخلاق عملی، ص 544، اصول کافی، ج2، ص 150]

قرآن در این باره می فرماید: ایمان به دعوت انبیاء و عمل به برنامه های آن ها جلوی اجل معلق را می گیرد و سبب ادامه یافتن زندگی انسان تا اجل مسمی می شود

ـ امام باقر یا امام صادق (علیهماالسّلام) (تردید از راوی است) به میسر فرمود: گمان می‌کنم به خویشاوندان خود نیکی می‌ کنی؟

عرض کرد: آری

من در نوجوانی در بازار برای کسی کار می ‌کردم و تنها دو درهم مزد می‌ گرفتم. یک درهم را به ‌عمّه‌ام و یک ‌درهم‌ را به ‌خاله‌ام می‌ دادم.

امام (علیه السّلام) فرمود: به خدا سوگـند دو بار مرگـت نزدیک شـد، ولی به خاطر این صله‌ی رحم به تأخیر افتاد. [همان]

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: گاهی انسان گناه می کند و از اعمال نیکی چون نماز شب باز می ماند؛ آنگاه فرمودند: بدانید که کار بد در فنای انسان از کارد در گوشت سریع تر اثر می کند. [بحار،ج1،ص488]

 

نتیجه گیری:

پس این که در روایات فراوانی آمده است که انفاق یا صله ی رحم عمر را طولانی و بلاها را برطرف می کند بدین معناست که اجل معلق را مانع می شود.

فرآوری: زهرا اجلال

  • حسین سعادتی

وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِیَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (آل عمران ـ 72)

و جماعتى از اهل کتاب گفتند در آغاز روز به آنچه بر مومنان نازل شد ایمان بیاورید و در پایان [روز] انکار کنید شاید آنان [از اسلام] برگردند.

دوازده نفر از دانشمندان یهود تصمیم گرفتند براى ایجاد تزلزل و تردید در مسلمانان، صبحگاهان نزد حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله آمده و اظهار ایمان کنند، ولى در آخر روز از اسلام برگردند و بگویند: ما محمّد و آیین او را دیدیم، ولى با آنچه در تورات و انجیل آمده است، مطابقت ندارد. آنها با این نقشه‏ى ماهرانه مى ‏خواستند به هم ‏کیشان خود این طور وانمود کنند که اگر اسلام مکتب خوبى بود، اهل علم و کتاب از آن دست برنمى ‏داشتند، با این کار هم در مسلمانان تردید به وجود آورند و هم سایر یهودیان را از مسلمان شدن باز دارند. خداوند متعال نیز با نزول این آیه، نقشه‏ى آنان را بر ملا ساخت.

در واقع آنها با گام هاى عملى فریبکارانه‏اى براى انداختن شک نسبت به حق در دل هاى مردمان ساده از پیروان خود کوشیدند و همه هدفشان آن بود که این مردمان را از ایمان آوردن به رسالت تازه باز دارند.

گاهی به ایمان آوردن در مدتى کوتاه تظاهر مى‏ کردند، و سپس کافر مى ‏شدند و به گروه خود باز مى‏گشتند و مى‏ گفتند: آرى، آنان را فریب دادیم و ایمان آوردیم از آن رو که قلوب پاکیزه داشتیم و مخلص بودیم، ولى بر ما معلوم شد که آنان برباطلند.

در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است: وقتى رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه را در هنگام نماز ظهر ابلاغ کردند، یهود گفتند: به آنچه در آغاز روز بوده ایمان آورید، ولى بدانچه در پایان روز آمده (تغییر قبله) کفر ورزید تا آنان از آن قبله بازگردند و به طرف بیت المقدس نماز بخوانند. (مستدرک، ج 3، ص 169)

 

بحث لغوی:

وجه النهار: اول روز. به این علّت است که انسان ابتدا با اول روز مواجه مى‏شود.

" فضل" به معنى هر چیزى است که بیش از مقدار لازم از مواهب و نعمت ها بوده باشد و این یک مفهوم مثبت و ارزنده دارد، ولى گاه معنى مذموم و نکوهیده‏اى دارد و به معنى خارج شدن از حد اعتدال و رفتن به سوى افراط است و غالباً به صورت فضول (جمع فضل) به کار مى ‏رود؛ مانند "فضول الکلام" یعنى حرف هاى زیادى

پیام ‏های آیه:

1ـ دشمنان براى انحراف مسلمانان، برنامه ‏ریزى مى ‏کنند. در آیه 69 خواندیم که اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف سازند، این آیه به نقشه‏ى آنان براى رسیدن به آن هدف مى ‏پردازد. «یُضِلُّونَکُمْ»، «قالَتْ طائِفَةٌ»

2ـ چه بسا گروهى با نام اسلام، در صفوف مسلمانان نفوذ کرده و از پشت خنجر بزنند، لذا باید هشیار بود. «آمِنُوا»، «وَ اکْفُرُوا»، «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»

3ـ مسلمان نباید ساده اندیش و زود باور بوده و به هر اظهار ایمانى، اعتماد کند. «آمِنُوا»، «وَ اکْفُرُوا»

4ـ خداوند در مراحل حسّاس، از اسرار و توطئه ‏هاى دشمنان پرده بر مى‏دارد. «آمِنُوا»، «وَ اکْفُرُوا»

5ـ باید در مرحله‏اى از ایمان قرار بگیریم که بازگشت برخى مسلمانان از دین، مایه‏ى تزلزل ما نگردد. «وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»

6ـ یکى از سیاست ‏هاى دشمن، ایجاد ارتباط و سپس قطع آن، به منظور ایجاد تزلزل در جامعه است. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»

وَلاَ تُوْمِنُواْ إِلاَّ لِمَن تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللّهِ أَن یُوْتَى أَحَدٌ مِّثْلَ مَا أُوتِیتُمْ أَوْ یُحَآجُّوکُمْ عِندَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُوْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (آل عمران ـ 73)

و [گفتند] جز به کسى که دین شما را پیروى کند ایمان نیاورید بگو هدایت هدایت‏خداست مبادا به کسى نظیر آنچه به شما داده شده داده شود یا در پیشگاه پروردگارتان با شما محاجه کنند بگو [این] تفضل به دست‏خداست آن را به هر کس که بخواهد مى‏دهد و خداوند گشایشگر داناست.

اهل کتاب، از گرایش یهود به اسلام نگران بودند و براى پیشگیرى از آن تبلیغ مى‏ کردند. «لا تُوْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ»

 

پیام‏ های آیه:

1ـ دشمنان اسلام، در توطئه ‏هاى خود سفارش به پنهان کارى مى‏ کنند و به غیر خود نیز اعتماد ندارند. «لا تُوْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ» (یکى از معانى ایمان، اعتماد و اطمینان است)

2ـ هدایت الهى، یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است و اختصاص به قوم خاصّى ندارد. «إِنَّ الْهُدى‏ هُدَى اللَّهِ»

3ـ تعصّب و خود برتربینى، یکى از آفت‏ هاى دیندارى است. «إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ»

4ـ الطاف پروردگار، در انحصار گروه خاصّى نیست. نبوّت و هدایت، فضل الهى است که به هر کس بخواهد مى ‏دهد. «إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ»

5ـ گزینش پیامبران از سوى خداوند، بر اساس علم اوست. «واسِعٌ عَلِیمٌ»

 

یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (آل عمران ـ 74)


رحمت‏ خود را به هر کس که بخواهد مخصوص مى‏ گرداند و خداوند داراى بخشش بزرگ است.

این آیه، تصوّر غلط یهود را که خداوند هیچ قومى را مانند یهود مورد لطف خویش قرار نمى ‏دهد، نفى کرده و مى ‏فرماید: خداوند بهتر مى‏ داند چه کسى را عهده ‏دار رسالت خویش بگرداند.

او در میان بندگانش لایق ‏ترین فرد را انتخاب نموده و مورد لطف خاص خویش قرار مى ‏دهد. خداوند، هم لطفش توسعه دارد و هم حکمتش انتخابگر است.

در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است: وقتى رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه را در هنگام نماز ظهر ابلاغ کردند، یهود گفتند: به آنچه در آغاز روز بوده ایمان آورید، ولى بدانچه در پایان روز آمده (تغییر قبله) کفر ورزید تا آنان از آن قبله بازگردند و به طرف بیت المقدس نماز بخوانند

بحث لغوی:

" فضل" به معنى هر چیزى است که بیش از مقدار لازم از مواهب و نعمت ها بوده باشد و این یک مفهوم مثبت و ارزنده دارد، ولى گاه معنى مذموم و نکوهیده‏اى دارد و به معنى خارج شدن از حد اعتدال و رفتن به سوى افراط است و غالباً به صورت فضول (جمع فضل) به کار مى ‏رود؛ مانند "فضول الکلام" یعنى حرف هاى زیادى.

 

نکته ای از این آیات: توطئه ‏هاى قدیمى!

آیات فوق که در حقیقت از آیات اعجاز آمیز قرآن بود و پرده از روى اسرار یهود و دشمنان اسلام بر مى ‏داشت، نقشه ماهرانه آنها را براى متزلزل ساختن مسلمانان صدر اول فاش کرد.

آنها در پرتو آن بیدار شدند و از وسوسه‏ هاى اغواگر دشمن بر حذر گردیدند ولى اگر دقت کنیم مى ‏بینیم که در عصر و زمان ما نیز همان طرح ها به اشکال دیگرى اجرا مى ‏شود، وسائل تبلیغاتى دشمن که از مجهزترین و نیرومندترین وسائل تبلیغاتى جهان است در این قسمت به کار گرفته شده و کوشش مى‏ کنند که پایه ‏هاى عقائد اسلامى را در افکار مسلمین، مخصوصاً نسل جوان‏ ویران سازند.

آنها در این راه از هرگونه وسیله و هر کس در لباس هاى "دانشمند، مورخ، عالم علوم طبیعى، روزنامه ‏نگار و حتى بازیگران سینما" استفاده مى ‏کنند.

آنها این حقیقت را مکتوم نمى ‏دارند که هدفشان از این تبلیغات این نیست که مسلمانان به آئین مسیح یا یهود در آیند، بلکه هدف آنها متزلزل ساختن پایه ‏هاى عقائد اسلامى در افکار جوانان و بى ‏علاقه ساختن آنها نسبت به مفاخر آئین و سنتشان است، قرآن امروز هم به مسلمانان در برابر این جریان هشدار مى ‏دهد.

آمنه اسفندیاری              

کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث

  • حسین سعادتی

در این بحث به چند راهکار جهت تقویت مثبت ‌اندیشی اشاره می‌شود:

شیوه‌های تقویت نگرش مثبت

1. تصویرسازی ذهنی مثبت

بسیاری از انسان‌ها دارای الگوهای خاص در ضمیر ناهشیار خود هستند. این الگوها همان تصاویر ذهنی اویند که همه اعمال، رفتار و احساسات از آن ناشی می‌شوند. در نتیجه مهم است که انسان چه تصویری در ذهن خود ترسیم کند. باید تلاش کند تصاویر ذهنی خوب جایگزین تصاویر ذهنی منفی گردند و این تغییر به آسانی صورت نمی‌گیرد.

خداوند در قرآن چنین آورده است:

«وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباوُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ «و چون به آنان گفته شود: کتابى را که خدا فرو فرستاده است پیروى کنید، مى گویند: نه، بلکه از آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروى مى کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى دانستند و به راه راست هدایت نیافته بودند، باز هم از کیش آنها پیروى مى کنند؟» (بقره/170)

انسان نباید خود را محصور در الگوهای رفتاری منفی قدیمی نماید. بلکه باید همیشه درباره خود و وضعیت زندگی، مثبت فکر کند و با سوق دادن باورهای خود به سمت مثبت، هم خود و هم دیگران را، سزاوار احترام و داشتن نعمت ‌ها بداند.

همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»؛ «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا [ بر مرکبها ] برنشاندیم، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.» (اسراء/70)

 

2. قرار دادن موفقیت به عنوان پیش ‌شرط ذهنی

آدمی همیشه باید ذهن خود را با افکار مثبت پر کند و تلاش نماید تا فرد کارآمدی باشد. شاید همیشه به موفقیت نرسد اما مهم این است که با نگرش مثبت بر شکست‌ هایش نیز مدیریت کند.

از دیگر شیوه‌های تفکر مثبت یادآوری و شکر نعمت‌هایی است که از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است. چون با شکر نعمت باعث افزوده شدن عطایای خداوند می‌شود، چنانکه قرآن می‌فرماید: « ... ْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم‏ ... »؛ «اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت‏] شما را افزون خواهم کرد ... »

در این پیش ‌شرط نکته مهم کمک خواستن از خداست. با ایمان به خداوند می ‌توان از نیروهای عظیمی که او در وجودمان به ودیعت نهاده، جهت رسیدن به موفقیت یاری جست.

این وعده الهی که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ‏»؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر خدا را یارى کنید و براى خشنودى او با کافران بجنگید و از دینش حمایت کنید، او نیز با فراهم آوردن اسباب پیروزى، شما را یارى مى کند و گام هایتان را در میدان نبرد استوار مى سازد.» (محمد/7)

زمانی که انسان به خدا ایمان دارد، خود را قوی و قدرتمند حس می ‌کند، زیرا می ‌داند خدا یاور و مونس و پشتیبان انسان مۆمن است و هیچ‌ گاه او را از فضل و رحمت خود مأیوس نمی‌ سازد: « ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏ ... »؛ «و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است ... ». (طلاق/3)

 

3. بخشش و سخاوت

بخشش و سخاوت از دیگر عواملی است که ذهن انسان را برای جایگزین کردن افکار مثبت و ساختن تصویر ذهنی مناسب آماده می‌کند.

اگر انسان بیندیشد، خواهد دید که جهان هستی سرشار از فیض و بخشش خداوندی است. هیچ کس از عطای خداوند محروم نیست. حتی با وجود ناشکری بعضی بندگان، خداوند همچنان نعمت ‌های خود را به آنان عطا می‌کند:

«کُلاًّ نُمِدُّ هوُلاءِ وَ هَوُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً »؛ «هر دو گروه ـ هم دنیاطلبان و هم آخرت طلبان ـ را از عطاى پروردگارت مدد مى رسانیم، و براى عطاى پروردگارت حد و مرزى نیست و از کسى باز داشته نمى شود و هر کس به قدر استحقاق خود آن را دریافت مى کند.» (اسراء/20)


زمانی که انسان از نعمت ‌هایی که خداوند به او داده به دیگران می ‌بخشد، علاوه بر احساس آرامش درونی متوجه می‌شود بیش از آنچه بخشیده است، خداوند به او ارزانی می‌دارد.

همچنین این نکته را نیز باید به یاد داشته باشد که بخشش و ایثاری نیکوست که داوطلبانه و با رضایت خاطر صورت گیرد. زمانی که فرد با رضای خاطر چیزی را که دوست دارد به دیگران می‌بخشد، وجودش سرشار از لذت و آرامش می‌شود و با این آرامش می‌توان زندگی را زیباتر دید.

 

4. یادآوری نعمت ‌های الهی و شکر آن‌ ها

از دیگر شیوه ‌های تفکر مثبت یادآوری و شکر نعمت‌هایی است که از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است. چون با شکر نعمت باعث افزوده شدن نعمات خداوند می‌شود، چنانکه قرآن می‌ فرماید: « ... لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ ... »؛ «اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت‏] شما را افزون خواهم کرد ... ». (ابراهیم/7)

در واقع انسان با شکر نعمت‌ های الهی اعلام می‌کند که نعمت را از جانب خدا می ‌داند و از آنچه او به آدمی عطا نموده راضی و خشنود است و هدفش این است که از عطایای الهی بهترین بهره را برده و مرتکب گناه و معصیت نشود و امیدوار است که سعادتمند شود.

زمانی که زندگی خود را آکنده از مواهب الهی بداند و به آنچه هم‌اکنون در اختیار دارد معترف شود، سبب جاری شدن سیلی از مواهب تازه به زندگی خود می‌ شود. البته بر این موضوع باید واقف بود که هیچ ‌گاه نمی ‌توان شکر نعمت ‌های الهی را آن‌ طور که شایسته اوست به جا آورد.

از دیگر شیوه‌های تفکر مثبت یادآوری و شکر نعمت‌هایی است که از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است. چون با شکر نعمت باعث افزوده شدن عطایای خداوند می‌شود، چنانکه قرآن می‌فرماید: «... ْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم‏ ... »؛ «اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت‏] شما را افزون خواهم کرد ... »

5. عفو و بخشش دیگران

زمانی که انسان دیگران را می‌ بخشد و از خطاهای آنان چشم ‌پوشی می‌کند، حس خوبی به وی دست می ‌دهد. بخشش واقعی؛فراموش کردن و بیرون ریختن تمامی کدورت‌هاست. خداوند از انسان‌ها می ‌خواهد که بدی دیگران را ببخشند تا مورد بخشش الهی قرار گیرند:

«إن تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدیراً»؛ «اگر خیرى را آشکار کنید یا پنهانش دارید، یا از بدیى درگذرید، پس خدا درگذرنده تواناست». (نساء/149)

وقتی خداوند وعده بخشایش به انسان می‌دهد آنگاه می‌تواند با امید به فضل الهی، دیگران را عفو کند و متعاقباً توقع بخشایش دیگران را داشته باشد.

 

نتیجه

تصویر سازی ذهنی مثبت، قرار دادن موفقیت به عنوان پیش‌ شرط ذهنی، بخشش و سخاوت، یادآوری نعمت ‌های الهی و شکر آن ‌ها و عفو و بخشش دیگران از مهم‌ترین راهکارهایی هستند که می‌ توان برای تقویت مثبت ‌اندیشی بدان‌ها اشاره نمود. انسان با استفاده از این موارد و تمرین و استمرار بر آن‌ ها؛ می ‌تواند روز به روز گام ‌های بلندی در جهترسیدن به موفقیت بردارد.

فرآوری: زینب مجلسی راد

  • حسین سعادتی

قرآن در آیات مختلف انسان را به مهربانی با پدر و مادر سفارش کرده است. آیاتی که چگونگی رفتار با پدر و مادر در آنها توضیح داده شده, اینجا آورده شده اند

۱- سوره۴۶ , آیه۱۵

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گویم و کار شایسته‏اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذیرانم

۲- سوره۳۱ , آیه۱۴

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است

۳- سوره۲۹ , آیه۸

و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند و[لى] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانى از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقیقت] آنچه انجام مى‏دادید باخبر خواهم کرد

۴- سوره۴ , آیه۳۶

و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه‏مانده و بردگان خود [نیکى کنید] که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمى‏دارد

۵- سوره۱۷ , آیه۲۳

و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى

۶- سوره۲ , آیه۸۳

و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتید

۷- سوره۶ , آیه۱۵۱

بگو بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده براى شما بخوانم چیزى را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید ما شما و آنان را روزى مى‏رسانیم و به کارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشیده[اش] نزدیک مشوید و ن فسى را که خدا حرام گردانیده جز بحق مکشید اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است باشد که بیندیشد

 

  • حسین سعادتی